داشتم دیروز به این فکر میکردم که این ویروس چه ایدهی خفنی میتونست باشه برای یه فیلم علمی تخیلی. یه ویروسی که میاد و به خود آدما وما آسیب نمیرسونه، ولی به اطرافیان مسنتر یا ضعیفتر آسیب میرسونه. و موضوع مرکزی فیلم میشد خودخواهی» بشر و اینکه چطور رفتار میکنه و واکنش نشون میده. فیلمی میشد درمورد فلسفه اخلاق و خیلی چالشی و هیجانانگیز.
اما افسوس. افسوس که فیلم علمی تخیلی نیست و واقعیتیه که داریم زندگیش میکنیم.
اما بعدش کلی از روش فیلم، کتاب، آزمایشهای فلسفه اخلاق و بحق فلسفی تولید میشه. یه روز دوری امروزهای مارو تو پادکست (در واقع ورژن اون روزیش هرچی که باشه!) گوش میدن و چون معما حل شده تا اون روز و به معمای حلشده دارن نگاه میکنن کلی به واکنشهای دولتها و آدمها با بهت و تاسف نگاه میکنن. نمیدونن که ما داریم معمارو زندگی میکنیم. روزهایی که حتی دولتها نمیدونن چه استراتژیای بهتره. و دائم به مردمشون میگن که ما داریم تصمیمات سختی میگیریم و ازتون میخوایم درکمون کنین و حمایتمون کنین. و آدما تو بیمارستان میمیرن. و هر روز به شمار کشتهشدهها اضافه میشه. بعدتر معلوم میشه یه مسکن معمولی روزانه که برای سردرد مصرف میکنیم خیلیامون میتونه باعث بدتر شدن و شدیدتر شدن این بیماری ناشناخته بشه. واقعا هیجانانگیزه برای شنیدن تو یه پادکست یا خوندن تو یه کتاب یا دیدن تو یه فیلم. ولی زندگی کردنش؟ وحشتناکه.
پ.ن: پست بعدی میشه عیدانه ^_^
درباره این سایت